عشق (یا حب) مفهوم بسیار عمیق و دلنشینی داره


عشق یکی از مقدس ترین واژه هاست که اصلا بنای خلقت عالم به


عشقه و انسان به سبب وجود عشق خلق شد.

اما آیات

آیه 54سوره مائده
يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتىِ اللَّهُ بِقَوْمٍ يحُبهُّمْ وَ يحُبُّونَه‏

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمى‏رساند خداوند جمعيّتى را مى‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند
آنها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏انديشند" هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند

در روايت است كه از پيامبر گرامى اسلام در مورد اين آيه، سؤال كردند. او دست خود را بر دوش سلمان زد و فرمود مقصود، اين مرد و هم‏وطنان اوست‏. .ترجمه مجمع البیان ص79ج7

آیه دوم : آیه31 آل عمران:

قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونىِ يُحْبِبْكُمُ الله‏

این آیه مفهوم دوستى واقعى را تبيين مى‏كند و فرق آن را با محبت كاذب و دروغين روشن مى‏سازد
میفرماید: محبت تنها يك علاقه قلبى ضعيف و خالى از هر گونه اثر نيست بلكه بايد آثار آن، در عمل انسان منعكس باشد، كسى كه مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستين نشانه‏اش اين است كه از پيامبر و فرستاده او پيروى كند
اگر چه محبت‏هاى ضعيفى هم يافت می شود كه شعاع آن، از قلب بيرون نمیرود، اما اينگونه محبتها به قدرى ناچيز است كه نمى‏توان نام محبت بر آن گذاشت

از ]نجا كه عشق و علاقه انسان به يك چيزى ؛ حتما به خاطر اين است كه كمالى در آن چيزيافته است، ئ‏س هرگز انسان به موجودى كه هيچ نقطه قوتى در آن نيست، عشق نمى‏ورزد، بنا بر اين، عشق انسان به خدا به خاطر اين است كه او منبع و سرچشمه اصلى هر نوع كمال است، مسلما چنين وجودى، تمام برنامه‏ها و دستورهايش نيز كامل است، و در اين حال چگونه ممكن است انسانى كه عاشق تكامل و پيشرفت است از آن برنامه‏ها، سرباز زند، و اگر سرباز زد، آيا نشانه عدم واقعيت عشق و محبت او نيست؟
اين آيه نه تنها به مسيحيان نجران، يا مدعيان محبت پروردگار در عصر پيامبر ص ؛ پاسخ مى‏گويد بلكه يك اصل كلى در منطق اسلام براى همه اعصار و
قرون نيز به شمار مى رود، آنها كه شب و روز دم از عشق پروردگار يا عشق و محبت پيشوايان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نيكان مى‏زنند اما در عمل، كمترين شباهتى به آنها ندارند، مدعيان دروغينى بيش نيستند.
آنها كه سر تا پا آلوده گناه‏اند، با اين حال قلب خود را مملو از عشق خدا، پيامبر ص، امير مؤمنان ع و پيشوايان بزرگ مى‏دانند، و يا عقيده دارند كه ايمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطى با عمل ندارد، از منطق اسلام به كلى بيگانه‏اند.


خداوند اول عاشق و اول معشوق است. در واقع انسان عشق خداوند را به امانت گرفت و انسان در مقابل اين عشق مسئول است و بايد تا آخرين لحظه عمرش از آن پاسباني نمايد و از طريق اطاعت امر خداوند و انجام فرائض و ترک نواهي و دوست داشتن او از صميم قلب و دوست داشتن ائمه اطهار و اجراي دستورات آنان به اين عشق الهي پاسخ صحيحي دهد


آیه سوم: آیه 165سوره بقره

وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يحُبُّونهَمْ كَحُبّ‏ِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّه

و بعضى از مردم كسانى هستند كه معبودهايى غير از خداوند براى خود برمى‏گزينند و آنها را همچون دوست داشتن خدا، دوست مى‏دارند. امّا آنان كه ايمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشركان به معبودهاشان) شديدتر است‏ .

هر ميل و محبتى در برابر عشق خدا در نظر اين عاشقان ؛ بى ارزش و ناچيز است، اصلا آنها غير او را شايسته عشق و محبت نمى‏بينند، جز به خاطر او، و در راه او كار نمى‏كنند، در درياى بيكران عشق خدا آن چنان غوطه‏ورند كه على‏وار مى‏گويند:
فهبنى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك!:
"
گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم اما با فراق و دورى تو چكنم"

كوتاه سخن اينكه همانطور كه آيه فوق مى‏گويد: عشق و علاقه افراد با ايمان نسبت به خدا از عشق و علاقه بت پرستان به معبودهاى پنداريشان ريشه‏دارتر و عميقتر و شديدتر است.
چرا چنين نباشد آيا كسى كه واقعيتى را دريافته و به آن عشق مى‏ورزد با كسى كه گرفتار خرافه و تخيل است مى‏تواند يكسان باشد؟ عشق مؤمنان از عقل و علم و معرفت سرچشمه مى‏گيرد اما عشق كافران از جهل و خرافه و خيال!.
و باز به همين دليل عشق نخست به هيچوجه متزلزل نمى‏گردد ولى عشق مشركان ثبات و دوامى ندارد

. Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
به هر حال بنظر میرسه که چنین ابهامی در پرسش وجود داره.
از ماده (ع ش ق) هیچ کلمه ای در قرآن وجود نداره اما از ماده (ح ب ب)به معنی دوستی و محبت استفاده شده.
اگر فرض رو بر این بگذاریم که مرتبه پائین عشق منظور شما باشه یعنی همون معنایی که در عرف ازش استفاده میشه به این معنی که وقتی گفته میشه فلانی عاشق یکی شده،منظور ارتباط عاطفی بین یک دختر و پسر که هنوز به ازدواج نرسیده باید عرض کنم که در این مورد در دو جای قرآن مطلبی وجود داره.

وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏
و آنها كه توانايى ازدواج با زنان (آزاد) پاكدامن باايمان را ندارند، می‏توانند با زنان پاكدامن از بردگان باايمانى كه در اختيار داريد ازدواج كنند- خدا به ايمان شما آگاه‏تر است و همگى اعضاى يك پيكريد- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزويج نماييد، و مهرشان را به خودشان بدهيد به شرط آنكه پاكدامن باشند، نه بطور آشكار مرتكب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگيرند. و در صورتى كه «محصنه» باشند و مرتكب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. اين (اجازه ازدواج با كنيزان) براى كسانى از شماست كه بترسند (از نظر غريزه جنسى) به زحمت بيفتند و (با اين حال نيز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است‏
سوره مبارکه نساء آیه 25


الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ
امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده و (همچنين) طعام اهل كتاب، براى شما حلال است و طعام شما براى آنها حلال و (نيز) آنان پاكدامن از مسلمانان، و آنان پاكدامن از اهل كتاب، حلالند هنگامى كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد نه زناكار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد. و كسى كه انكار كند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه مى‏گردد و در سراى ديگر، از زيانكاران خواهد بود.
سوره مبارکه مائده آیه 5


همانطور که ملاحظه میفرمائید در هرد و آیه،دوستی های پنهانی و نامشروع،نقطه مقابل امور حلال قرار گرفته اند