پروژه درس قرائت قران کریم از محمدرضا ماهودی
به نام خدا
موضوع تحقیق :
ازدواج و کار از دیدگاه قران
نام استاد :
سعید کریمی
نام دانشجو :
محمدرضا ماهودی
890193874
در قران کریم حب به معنای دوست داشتن امده است که قران ان را به دو دسته تقسیم کرده است:
الف) دوست داشتن خدا که به صورت های عشق به مثبت و عشق معنوی نیز بیان شده است .
ب) دوست داشتن غیر خدا که به صورت های عشق به منفی و عشق مادی نیز بیان شده است .
انسان از ابتدای خلقت همواره به پرستش معبود کشش داشته که این کشیدگی ناشی از علاقه و دوست داشتن قلبی و غیر ارادی انسان نسبت به معبود است اما به خودی خود انسان به چیزهای دیگر نظیر مال و ثروت و کار و غیره علاقه نشان میدهد . یکی از موارد علاقه مندی انسان علاقه به جنس مخالف است که این علاقه در سنین جوانی بیشتر بروز میکند . انسان به ویژه در سنین جوانی از حرارت و جذابیت خاصی برخوردار است او خیلی زود به رفاقت و دوستی تمایل نشان میدهد و خیلی سریع مورد محبت دیگران واقع میشود و در این میان ، کشش دو جنس مخالف نسبت به یکدیگر ، ملموس تر و جدی تر از جاذبه های دیگر است . در فرهنگ سلیم انسانی اسلامی ، رابطه بین زن و مرد جز از طریق ازدواج صحیح ونکاح شرعی مجاز نمی باشد قرآن کریم می فرماید : زنان و دوشیزه گان را با اطلاع و اجازه خانواده شان برای همسری و ازدواج برگزینید و مهریه شان را به طریق نیکو بپردازید ، در حالی که آن بانوان عفیف و پاکدامن ند و دارای رفیق و دوست (مرد) نیستند ; "مُحْصَنَـَتٍ غَیْرَ مُسَـَفِحَـَتٍ وَلاَ مُتَّخِذَ َتِ أَخْدَانٍ"; از نکات بالا معلوم میشود که اگر عاشقی از طریق رابطه صحیح "ازدواج" باشد ، اشکالی ندارد .
ازدواج در قران بسیار تاکید شده حتی برای کسانی که از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند .
در قران برای انتخاب همسر مناسب معیار هایی امده که عبارتند از :
1) اصالت و نجابت خانوادگي
خانه و خانواده ، نخستين محيط اجتماعي است كه كودك را تحت سرپرستي و حضانت قرار مي دهد . از اين رو ، بيش از ساير محيط هاي اجتماعي ، در رشد و تكامل فرد تأثير دارد . كودك پيش از آن كه از اوضاع اجتماعي خارج متأثر گردد ، تحت تأثير خانواده قرار مي گيرد. آغاز بيشتر عادتها، نظريات و عقايد فرد از خانه شروع مي شود كه اين موضوع اهميت تأثير خانواده را بسي روشن خواهد ساخت .
عادتهايي از قبيل : طرز غذا خوردن ، سخن گفتن ، راه رفتن ، رفتار با ديگران ، همچنين نظر فرد نسبت به حقوق ديگران و ... ، همه را شخص از محيط خانه و خانواده كسب مي كند. اصالت و شرافت خانوادگي زن و مرد ، يكي از اساسي ترين ملاكهاي ازدواج ، به ويژه در جوامع اسلامي است . كلمه ي اصالت از اصل گرفته شده و اصل به معناي ريشه آمده است . يعني زن و مرد از خانواده هايي باشند كه داراي اصل و ريشه اند. شناخت خصوصيات و وضعيت تربيتي و فرهنگي خانوادهي همسر آينده ، در ايجاد تفاهم بين زوجين در زندگي ، نقش اساسي را ايفا مي كند و مي تواند ملاك قابل اعتمادي براي چگونگي تربيت فرزندان و ارتباطات متقابل در زندگي زناشويي تلقي شود. توصيه هاي اسلام در اين باره آن است كه تا حد امكان ، خانوادهي همسر ، پاك و عفيف باشند ؛ زيرا اخلاق و رفتار خانواده ، جنبه هاي عقلي از لحاظ قوت و ضعف هوش و زمينه هاي اعتقادي آن ، در زندگي نسل جديد اثر مي گذارد. از ديدگاه قرآن ، زنان فقط وسيله ي ارضاي غريزه جنسي نيستند ، بلكه آفريدگار جهان آنان را به گونه اي آفريده كه وسيله اي براي بقاي نسل و حفظ حيات نوع بشر و مركز ثقل پرورش و تربيت فرزندان صالح و شايسته باشند :
نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ اَنّي شِئْتُمْ وَ قَدّموا لاَِنْفُسِكُمْ؛ زنان شما ، محل بذرافشاني شما هستند ؛ پس هر زمان كه بخواهيد ، مي توانيد نزد آنان برويد و (سعي نماييد از اين فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نيكي براي خود ، از پيش بفرستيد! قرآن كريم در اين آيه ي شريفه ، زنان را تشبيه به كشتزار نموده ، مي فرمايد :
نِسائُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ؛ زنان شما مانند كشتزاري براي
شماها هستند . زيرا كشتزار است كه بذر را پرورش مي دهد و به ثمر مي رساند. در اين جا ممكن است اين موضوع مطرح شود كه اسلام نسبت به زنان بي احترامي
كرده و آنان را از مقام انساني ، تنزّل داده است ، غافل از اين كه با طرح اين
مسئله معلوم مي شود قرآن بقاي نسل بشر را منوط به وجود زن مي داند و معتقد است اگر
زن نبود ، بذر مردان بزرگي كه تاريخ بشر و دنيا را عوض كرده اند ، به ثمر نمي رسيد.
نطفه ، (ماده ي اوليه ي تشكيل دهنده ي جنين) از جنبه ها
و خصايص وراثتي والدين و حتي اجدادش متأثر است . اگر آنها ناسالم باشند ، اميدي به
اصلاح فرزند نيست ؛ مگر در مواردي بسيار نادر.
اگر خانواده را به درختي تشبيه كنيم ، فرزندان به منزله ي
بار و بر آن هستند و اگر به يك زمين تشبيه نماييم ، فرزندان به منزله ي گياهان آن
هستند ؛ و روشن است كه هر درختي ميوه ي سالم و شيرين نمي دهد و هر زميني لاله و
سنبل برنمي آورد ! برخي از درختان ميوه ي تلخ و ناسالم و بعضي از زمين ها خار و خس
مي پرورانند.
قرآن كريم دراين باره مي فرمايد :
والبلد الطيب يخروج نباته بأذن ربه و الذي خبثت لايخروج الا نكدا كذالك نصرف الآيات لقوم يتشكرون ؛ گياه سرزمين پاك به فرمان پروردگارش مي رويد ، و در زمين هاي ناپاك (گياه آن) جز به سختي در نيايد ، بدينسان آيه ها را براي گروهي كه سپاس مي دارند گوناگون مي كنيم. و نيز در آيه اي ديگر مي فرمايد : مگر نديدي خدا چگونه مثلي زد ، سخن نيك همانند نهال نيك است كه ريشه اش در زمين و شاخه اش در آسمان است ، هميشه به اذن پروردگارش ميوه مي دهد .
خداوند براي مردم اين گونه مثل مي زند تا شايد پند و اندرز گرفته، متذكر گردند . آري ، زمين شوره ، سنبل برنيارد
در خانواده هاي اصيل و شريف ، كمتر اتفاق مي افتد كه فرزندان ناصالح و نانجيب پرورانده شوند و در خانواده هاي غيراصيل و ناصالح ، كمتر اتفاق مي افتد كه فرزندان صالح و نجيب ، پرورش يابند. اصالت و شرافت خانوادگي از آن رو حائز اهميت است كه مي تواند در رديف معيارها درآيد و در بسياري از موارد ، بهعنوان يك معيار اطمينان بخش مورد استفاده قرار گيرد .
2) اخلاق نيكو
هرچه علم و تكنولوژي رشد مي كند ، نياز بشر به اخلاق افزايش مي يابد و لازم است به موازات آن ، دستورات عالي اخلاقي پيامبران ، كاملاً مورد عمل و نظر قرار گيرد . دنياي علم و صنعت ، گرچه وسايل و ابزارهايي در اختيار بشر مي گذارد ولي درباره ي عدم سوء استفاده از آنها هيچگونه راه حلي ارائه نمي دهد. سير صعودي آمار جرائم ، جنايات ، فساد ، تبهكاري ، قتل و خودكشي ، متلاشي شدن خانواده ها و ... بيانگر اين حقيقت است كه اخلاق ، كه فلسفه ي بعثت انبياء است
انما بعثت لأتمم مكارم الاخلاق5
بر جامعه حكمفرما نيست. دانش و صنعت نمي تواند سعادت و
آرامش بشر را تضمين و تأمين كند
. استعمارگران ،
علم و صنعت را به نفع خويش استخدام نموده ، ميليون ها نفر را بي خانمان مي كنند ؛
چنان كه حقوق حقه ي ملتهاي ضعيف را چه آسان پايمال مي سازند و آنان را به خاك و
خون مي كشند...
تنها عاملي كه مي تواند روح سركش انسان و غرايز طوفاني و
عصيانگر وي را مهار كند و علم و صنعت را در راه آرامش عمومي و زندگي مسالمت آميز
به كار اندازد ، اخلاق واقعي است كه از ايمان حقيقي به خدا سرچشمه مي گيرد.
يكي از ويژگي هاي اساسي براي زندگي شاد ، اخلاق نيك است .
منظور از اخلاق نيك ، تنها خنده رويي و خوشخلقي اصطلاحي نيست زيرا خنديدن و
خنداندن و ... در بعضي مواقع
، نه تنها مطابق اخلاق نيست بلكه ضداخلاق است.
اخلاق هر انساني تأثير مستقيم در زندگي او دارد . اين
تأثير در محيط خانواده محسوس تر و نقش آفرين تر است ؛ زيرا مسائل عاطفي در خانواده
بر مسائل ديگر غلبه دارد و محيط خانواده بيشتر بر مبناي خصوصيات اخلاقي اعضاي آن
شكل مي گيرد تا عوامل ديگر . ازاين جهت ، اگر اعضاي خانواده از اخلاقي نيكو بهره
مند باشند ، محيط خانواده تبديل به بهشتي سرورانگيز مي شود و چنان چه به بداخلاقي
خو گرفته باشند ، همواره خود را در جهنّمي سوزان گرفتار خواهند ديد.
امام علي(ع ) مي فرمايد:
بِحُسْنِ الاَْخْلاقِ يَطيبُ الْعَيْشُ ؛ با خوشاخلاقي ، زندگي نيكو و مطلوب مي
گردد.
ملكات فاضله و اخلاق كريمه است كه باعث نشاط و شادابي در
زندگي شده، دشواريها را برطرف و اضطرابها و نگراني ها از بين مي برد . در مقابل ،
بداخلاقي جسم و روح انسان را فرسوده مي كند و عامل مهم پيري زودرس است.
پيامبر گرامي اسلام(ص) پيوسته در دعا چنين مي فرمود : اَللّهُمَّ اِنّي اَعُوذُبِكَ... مِنْ زَوْجَةٍ تُشيبُني قَبْلَ اَوانِ مَشيبي ؛ خدايا! به تو پناه مي برم از همسري كه قبل از رسيدن پيري ، پيرم كند. زندگي مشترك زناشويي ، داراي فراز و نشيبهايي است كه برخورد صحيح با آنها نياز به روحيه اي قوي و اخلاقي پسنديده دارد . زن و مرد اگر از اين مزيّت ، بهره اي نداشته باشند ، نميتوانند با تفاهم و همكاري متقابل بر مشكلات زندگي چيره شده ، بار سنگين آن را به مقصد برسانند. چنان كه يكي از طرفين از اخلاقي نيكو و رفتاري شايسته برخوردار نباشد ، طرف ديگر هر چند خوش اخلاق هم باشد ، زندگي به كامش تلخ خواهد شد.
از آن جا كه اصلاح صفات ناپسند ، در صورت ريشه دار بودن آنها ، نياز به تلاش طاقت فرسا و زماني طولاني دارد ، بايد از همان ابتدا به صفات اخلاقي همسر توجّه كرد تا در سايه ي انتخاب همسري خوش اخلاق ، زندگي سعادتمندانه اي پي ريزي شود. به طور كلي منظور از اخلاق نيك ، اين است كه انسان آراسته به صفات ، عادات ، خُلق و خوهاي پسنديده ، فضائل ، كمالات و اعمال و رفتار نيكو بوده ، از صفات زشت ، بيماريهاي اخلاقي و ... دور باشد. زندگي زن و مرد در محيط خانوادگي احتياج به اخلاق دارد زيرا تنها در پرتو قانون نمي توان زندگي كرد.
قرآن كريم از پيامبر گرامي اسلام(ص) به عنوان صاحب خُلق عظيم ياد نموده، مي فرمايد : انك لعلي خلق عظيم ؛ تو بر خلق و خوي بزرگي هستي . خداي سبحان هيچ كس را به اين عظمت نستوده است . در تبيين اين محور مهم از رسول اكرم(ص) چنين نقل شده است : معيار خُلق نيكو ، خلق الله است ؛ يعني آن كسي خلق نيكو دارد كه متخلق به اخلاق الهي باشد . نيكوترين نامها و صفات ، از خداست . چه رنگي نيكوتر از رنگ خدايي .
نيكوترين جلوه اي كه انسان مي تواند به خود بگيرد ، مظهر جلوه هاي الهي شدن است ؛ اين كه انسان ، خليفه و جانشين صفات خدايي شود زيرا جانشين بايد به نشانه هاي خداوندي متصف باشد . اگر خداي متعال عطوف ، رؤف ، رحيم ، عليم ، كريم ، عزيز ، حكيم و غفور است ، جانشين او نيز بايد نشاني از اين صفات داشته باشد. اينها جلوه هاي صفات الهي است كه در بنده ي مؤمن و خالص او تجلي نموده است . اين اصل ، نه تنها عامل تحكيم خانواده و زندگي زناشويي است ، بلكه يكي از مهم ترين عوامل براي تربيت نسل سالم ، چه در دوران جنيني و شيرخوارگي و چه در دوران كودكي است.
3) سلامت عقل و تفكر
گاهي اوقات افراد از روي ترحم با فردي ازدواج مي كنند كه از نظر هوشي در سطح پاييني است . مي خواهند ايثار كنند ، ولي سخت در اشتباهند . زندگي با افراد كم هوش ، بسيار مشكل است . كسي كه تفكر و هوش خوبي دارد ، توانايي فراواني در مديريت دارد زيرا يكي از اركان اصلي مديريت ، تفكر خوب است. طبق بررسيها و مطالعات آسيب شناسي خانواده ، اصلي ترين علت اختلافات خانوادگي ، سرديها و بي رغبتيها ، اخمها و قهرها ، بي تفاوتيها و افسردگيها ، بدزبانيها و تندي ها ، طردها و فرار از خانه ، پريشانيها ، و اختلالات رواني ، برخي آسيب پذيريهاي رفتاري و كجروي هاي اجتماعي همسران و سرانجام طلاق و جدايي و ريشه ي اصلي تمام ناسازگاريهاي زناشويي ، عدم تناسب در عقل و انديشه بين زوجين است. شريعت اسلام براي جلوگيري از ضايعات احتمالي كه در اثر وراثت پيش مي آيد ، تأكيد مي كند كه برخي از ازدواجها صورت نپذيرد. اسلام افراد را از ازدواج با انسان احمق كه از نظر هوشي عقب مانده است ، برحذر مي دارد .
چنان كه امام صادق(ع) ميفرمايد : ايّاكم و تزويج الحَمقاء فَانَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولدها ضياع11؛ بپرهيزيد از ازدواج با احمق! زيرا ، مصاحبت و زندگي با او بلاست و فرزندانش نيز تباه مي شوند و نيز فرمود : عقل چيزي است كه خداوند رحمان به وسيله ي آن پرستش و عبادت ميشود و بهشت به وسيله ي آن به دست مي آيد
.
4) زيبايي و شادابي
همسري كه از چنين صفاتي برخوردار باشد ، غالباً ضامن جلوگيري همسرش از انحرافات و چشم چراني ها مي گردد و معمولاً اين موضوع با خوش اخلاقي همراه است ؛ زيرا زيبارويان در اغلب موارد داراي اخلاق ملايم و جذاب هستند . زيبايي يك امتياز است و در شيريني و سعادت زندگي زناشويي تأثير به سزايي دارد. گرچه زيبايي ظاهري ، معنوي، فرهنگي و... امري پسنديده است و در انتخاب همسر بايد مورد توجه قرار گيرد ، ولي نبايد از حد معمول تجاوز كند و به صورت مشكل پسندي درآيد و انسان را از ازدواج به موقع باز دارد . اگر هر دو طرف از زيبايي نسبي برخوردار بودند و دين و اخلاق يكديگر را پذيرفتند ، بهتر است بعد از تحقيقات و شناخت كافي - در همه ي زمينه ها - از يكديگر ، با توكل بر خداوند و راهنمايي والدين ، با يكديگر ازدواج نمايند و مطمئن باشند كه عقل و ايمان و اخلاق نيك و خانواده ي اصيل و با شرافت ، بسياري از كمبودها را جبران خواهد نمود. همچنين بهتر است زن و مرد در مراسم خواستگاري ، با اجازه و رضايت والدين ، يكديگر را ببينند و واقعيتها را به هم بگويند . براي شناخت لازم و تشخيص زيبايي و شادابي همسر مورد نظر ، شايسته است مرد، مادر يا خواهر و يا يكي از خويشان نزديك و مورد اعتماد را براي ديدن انتخاب كند و بفرستد تا زن مورد نظر را خوب ببينند و ويژگي هايش را براي او توضيح دهند.
امام خميني (ره) فرمود : هر يك از زوجين ميتوانند در مراسم خواستگاري مستقيماً از يكديگر درباره ي هم تحقيق كنند، مشروط به آن كه اين تحقيق مستلزم حرام نباشد . هر يك از زوجين مي توانند بدن ديگري را با شرايط زير به منظور تحقيق ببينند:
1- نگاه به قصد لذت و ريبه نباشد .
2- ازدواج متوقف بر اين نگاه باشد. 3
3- مانعي از ازدواج اين دو در ميان نباشد ... .
4- بهتر است اين ديدن از روي لباس نازك باشد .
5- بايد اين نگاه آخرين تحقيقي باشد كه هر يك از زوجين انجام مي دهند و ... .
بنابراين ، صحبت كردن زن و مرد به قصد لذت ، يا خلوت كردن آنها در محيط بسته و يا نگاه كردن به قصد لذت و يا لمس كردن يكديگر ، حرام است و بايد از آن اجتناب كرد.
5) تناسب سني و تحصيلي
به طور تناسب سني و جسمي در زناشويي مسئله ي مهمي است و عدم توجه به آن عواقب ناگواري را در پي دارد. سن زن و مرد در ازدواج از دو جنبه داراي اهميت است:
الف ـ جنبه ي رواني : انسان در فرآيند رشد از نظر رواني ، در سنين مختلف، داراي ويژگيهاي متفاوت است.
ب ـ جنبه ي فيزيولوژيكي : علاوه بر جنبه هاي رواني ، ارضاي غرايز جنسي خود مسئله ي مهمي است. سن ازدواج در شرايط جغرافيايي و اقليمي مختلف ، متفاوت است . معمولاً در مناطق گرمسير ، سن بلوغ و ازدواج پايين تر از مناطق سردسير و كوهستاني است . مهم نيست كه فرد در چه سني بالغ مي شود ، مسئله ي مهم اين است كه فرد احساس كند كه از نظر فيزيولوژيكي و رواني نياز به ازدواج دارد . تشخيص زمان مناسب ازدواج و فاصله ي سني زوجين از سوي افراد تازه بالغ ، مشكل است. در اين مورد، استفاده از راهنمايي هاي والدين و مشاوران خانواده ضروري است. معمولاً چون دختران از نظر رشد بدني و رواني از پسران جلوترند و رشد آنان سريعتر است و زودتر به سن تكليف شرعي و بلوغ بدني مي رسند، آمادگي بيشتري جهت انتخاب همسر و شروع زندگي زناشويي دارند. در روايات اسلامي ، دربارهي سن ازدواج و فاصله ي سني زن و شوهر ، اشاره به موضوع بلوغ شده و اين كه طرفين در سنين پايين ، يعني اوايل بلوغ ، ازدواج كنند . به همين علت در اسلام سن تكليف شرعي دختران 9 سال تمام قمري و پسران 15 سال تمام قمري است و تفاوت سن دختر و پسر (در ازدواج) با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايي و عوامل فرهنگي متفاوت است. با توجه به تحقيقات انجام شده و بلوغ زودرس، در بعضي مناطق و موقعيتهاي مختلف جغرافيايي ، فرهنگي ، اقتصادي و ... ، بهترين سن ازدواج براي دختران 16 الي20 سالگي و براي پسران 18 الي 23 سالگي مي تواند باشد و مناسب ترين فاصله ي سني در ازدواج 1 الي 5 سال است. اگر هم ، سن آنها مساوي باشد و يا اين كه زن چند سال از مرد بزرگتر باشد ، اشكالي ندارد . ولي فاصله ي سني ذكر شده از نظر روانشناسي و فيزيولوژي ارجحيت دارد. اين تفاوت بدين جهت است كه زنها در اثر بارداري و زايمان و شير دادن به كودك ، غالباً زودتر از مردها پير و فرسوده مي شوند و طراوت و شادابي خويش را از دست مي دهند . زن اگر چند سالي از شوهر كوچكتر باشد ، مدت بيشتري مي تواند نظر شوهر را به خود جلب كند و تمايلات روحي ، رواني و جنسي او را ارضاء نمايد ؛ در نتيجه ، براي هميشه صلح ، صفا، دوستي ، عشق و محبت در كانون گرم خانوادگي آنان حاكم خواهد شد .
6) عفاف و پاكي از آلودگي ها
در دستور العمل هايي كه از پيامبر اكرم(ص) و پيشوايان معصوم(ع) رسيده ، به لزوم رعايت اين امر بسيار تأكيد شده است. از نظر اسلام با كسي كه مرتكب شرب خمر مي شود نبايد ازدواج كرد . چنان كه پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد : شارب الخمر لايزوج، اذا خطب14؛ شرابخوار اگر خواستگاري كند، به او دختر داده نمي شود. همچنين امام صادق(ع) مي فرمايد: من زوج كريمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها 15؛ كسي كه دخترش را به شرابخوار بدهد ، با اين كار خود قطع رحم كرده است. شايد مراد از قطع رحم در اين روايت اين باشد كه با اين ازدواج سبب نازايي او شده است و يا اين كه او را از يك پيوند درست و ازدواج محكم و استوار محروم ساخته است.
امام رضا(ع) مي فرمايد: وَ اِيّاكَ اَنْ تُزَوِّجَ شارِبَ الْخَمْرِ، فَاِنْ زَوَّجْتَهُ فَكَأَنَّما قَدَّمَتْ اِلَي الزِّنا16؛ بترس از اين كه دختر به شرابخوار بدهي كه اگر او را به چنين تبهكاري شوهر دهي ، گويا آن عفيفه ي كريمه را به زنا داده اي!! آري ، آن كه پاي بند به واجبات الهي نيست و از فسق و فجور پرهيز ندارد و آن كه از اخلاق نيك و عقل و درايت بهره اي ندارد ، و آلوده به بداخلاقي است شايسته نيست كه دختري پاك و مؤمنه كه امانت الهي است به او سپرده شود ، در اين صورت نه تنها دختر ضايع مي گردد بلكه فرزندان آنها متأثر از آثار سوء وجودي آن شوهر زشت كردار خواهند شد . قبل از اين كه دانش بشر به اين حقيقت برسد ، حضرات معصومين(ع) اين حقيقت را اعلام فرموده اند : الْحَرامُ يبينُ فِي الذُّرِّيَّه17؛ آثار حرام در نسل آشكار مي گردد!! از اين روايات مي توان فهميد كه چون شرابخوار ، هتك حرمت فرمان خداوند كرده و به آن بي اعتنايي نموده و دست به سركشي و طغيان زده است ، نسبت به همسر و فرزندانش نيز چنين خواهد كرد ؛ حرمتشان را خواهد دريد ، حقوقشان را ادا نخواهد كرد و موجبات آزار و اذيتشان را فراهم خواهد ساخت و در نهايت ، صفات رذيله و ناپسند او چنان كه گذشت به همسر و فرزندانش منتقل شده ، فطرت پاكشان را آلوده خواهد كرد. روشن است كمابيش همان علتي كه در شرابخوار ، موجب سركشي او شده و رابطه اش را با خدا و خانواده اش تيره و تار كرده و او را مطرود جامعه ساخته است ، در افراد معتاد ، قاچاقچي ، بي بندوبار و لاابالي نيز وجود دارد اين افراد خود را پايبند به هيچ مقرراتي نمي دانند و براي تأمين نيازشان ، دست به هر اقدام زشت و وقيح مي زنند . آنها ارزشهاي خانوادگي را زير پا مي گذارند و حقوق همسر و فرزندان را رعايت و ادا نمي كنند ، ازاين رو ، ازدواج با اين گونه افراد ، ازدواج موفّقي نخواهد بود. نكته اي كه در پايان اين نوشتار تذكر آن ضروري به نظر مي رسد اين است كه معيارهاي ديگري نيز از لابه لاي روايات و آموزه هاي ديني فهميده مي شود كه بايد افزون بر آنچه ذكر شد ، مراعات گردد كه فهرست وار به آنها اشاره مي شود .
دوشيزگي همسر ، جهت نسل پروري و زايايي او ، پاكدامني و عفت ، درستكاري در صورت جامعيت معيارهاي ذكر شده زيبايي ، هزينه كردن درست و به جا و رعايت اقتصاد ، نگهباني از عرض و مال ، ميل به استقبال از همسر و مشايعت او در آمد و شد ، همراهي و معاونت با همسر و ... از جمله معيارهاي درجه دو در انتخاب همسر هستند كه اگر مراعات شود ، زندگي بسيار شيرين مي شود.
رسول خدا(ص) فرمود : بهترين زنان شما زني است كه فرزندآور (ولود ، مهربان ، پاكدامن ، نزد قوم خود عزيز و محترم ، در مقابل شوهر متواضع و فروتن ، آرايش كننده ي خود براي شوهر ، بي اعتناء نسبت به ديگران ، در خلوت مطيع فرمان شوهر و در اختيارش باشد و مثل بعضي از مردان مبتذل نباشد .
اميد است با به كار بستن دستورات حيات بخش اسلام ، شادي و خوشبختي به روي تمام زوجها ، به ويژه جوانان عزيز آغوش گرمش را به نحو مطلوب بگشايد .
محبت و علاقه با شروع زندگى مشترک متولد مىشود و با ادامه زندگى ، استحکام پیدا مىکند و تثبیت مىشود .
امامصادق(ع) در رابطه با اهمیت محبت به زن مىفرماید: «مِنْ اَخلاقِ الانْبیاء حُبُّ النِساء; (محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشیعه، (از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است)
و نیز در جایى دیگر فرمودند : «کُلّ مَنْ اِشْتَدَّ لَنا حُبّاً اِشْتَدَّ لِلنساءِ حُبّاً...; هر کس ما را بیشتر دوست بدارد ، زنان را بیشتر دوست خواهد داشت.»
البته بدیهى است که مهر و محبّتى اینچنین داراى ارزش است که در مسیر الهى و مطابق با دستورات شرع باشد و گرنه ، چه بسا مهر و محبتى که هیچ ثمره معنوى نداشته باشد و حتى باعث سقوط فرد به ورطه نابودى شود.
در فرهنگ غنى اسلام ، اظهار محبت یکى از لوازم دوست داشتن است ، امّا در روابط بین زوجین که مظهر کامل عشق و علاقه است ، این اظهار محبت ، جایگاه ویژهاى دارد تا آن جا که پیامبراکرم(ص) فرمودهاند : «قَولُ الرَجُلِ لِلْمَرأَةِ اِنّى اُحِبک لایَذهَب مِنْ قَلْبِها اَبَداً ; گفتار مرد به همسرش : همانا من تو را دوست دارم ، هرگز از قلب همسرش محو نمىشود.»
قوانین و توصیههاى اسلام بر اساس فطرت و خصوصیات کلى انسانها است ، این حدیث با توجه به خصوصیات خاص زن که داراى احساسات و عواطفى بیش از مرد است ، توصیه به اظهار محبت مرد نسبت به همسرش مىکند ، چرا که زن از نظر روحى ، نیاز به دوست داشتن و محبوب بودن دارد و با این جمله همسر ، نیاز روحى و روانى او تأمین و به زندگى دلگرم مىشود و مىتواند همسرى مهربان براى شوهر و مادرى دلسوز و با عاطفه براى فرزندان باشد .
ارزش كار و توليد از ديدگاه قرآن و روايات
در تعريف مفهوم كار و شغل در حوزه اقتصاد آمده است : مجموعه اعمالي كه انسان به كمك مغز ، دست، ابزارها و ماشينها ، در راه توليد ثروت يا ايجاد خدمات انجام ميدهد و در مقابل ، بر انسان تاثير ميگذارد. در فرهنگ قرآن واژههايي كه براي «كار اقتصادي» به كار رفته عبارتند از : «استاجره» ، «يضربون في الارض» ، «لتبتغوا فضلا من ربكم» و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة . اسلام با توجه به اهميت فوقالعاده «كار» در زندگي فردي و اجتماعي بشر ، بر كار و تلاش انسان تاكيد ويژهاي ميكند . قرآن كريم نيز به طور صريح ، همه بهرهمنديهاي انسان را در گرو كار و تلاش او ميداند ، آنجا كه ميفرمايد : «و ان ليس للانسان الا ما سعي (نجم: 39)» و «للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن (نساء: 32)» . بافت ادبي آيات و به كار رفتن واژههايي كه از آنها ياد شد ، نشانهاي از اهميت كار و تلاش و توليد در مكتب جاويدان اسلام است.
ابنعباس نقل ميكند : «رسم پيامبر اكرم(ص) اين بود كه وقتي با مردي برخورد ميكرد كه نيرو و قوتش مايه شگفتي آن حضرت ميشد ، سوال ميفرمود : آيا اين شخص حرفه و شغلي دارد و به كاري مشغول است؟ اگر جواب منفي بود و از بيكاري شخص مطلع ميشد ، ميفرمود : (اين شخص) از چشم من افتاد . زماني كه از علتش سوال ميشد ، حضرت بيان ميكرد كه علت آن است كه مومن اگر شغل و كار نداشته باشد ، چه بسا دينفروشي خواهد كرد تا لقمه ناني بدست آورد. انس بن مالك ميگويد : رسول خدا(ص) از جنگ تبوك باز ميگشت ، سعد انصاري به استقبال او آمد ، حضرت با او مصافحه كرد و دست سعد را زبر و خشن يافت . فرمود : چه صدمه و آسيبي به دستت رسيده است ؟ سعد گفت : يا رسول الله(ص) با طناب و بيل كار ميكنم و سر و كارم با آب و چاه و بيل و طناب است و درآمدم را خرج معاش خانوادهام ميكنم . رسول اكرم(ص) مقابل افراد بيشماري كه اين صحنه را ميديدند ، دست آن كارگر زحمتكش را بوسيد و گفت : اين دستي است كه آتش با آن تماس پيدا نميكند.
در برخي از روايتهاي بر جا مانده نيز چنين ميخوانيم : « حضرت آدم به كشاورزي ، ادريس به خياطي ، نوح به نجاري و ابراهيم به زراعت و دامداري ميپرداخت . يعقوب و ايوب هم دامدار بودند . شعيب و موسي شباني و كارگري ميكردند . داوود زرهساز بود . هود و صالح تجارت ميكردند . لوط به كشاورزي اشتغال داشت . سليمان با آن حكومت منحصر به فرد ، حصيربافي ميكرد و عيسي نيز به نجاري مشغول بود.
محبوبيت كار از منظر اسلام
از نظر اسلام ، كار امري مبارك و مقدس
است . حضرت علي(ع) در اين باره ميفرمايد : «و آنكه به حرفه و كاري مشغول است محبوب
خداست . امام صادق(ع) نيز ميفرمايد: «كسي كه براي اداره زندگياش ميكوشد ، همسنگ
مجاهد در راه خداوند معرفي شده است.» همچنين به
فرموده امام رضا(ع): « مقام وي برتر از مقام مجاهد در راه خدا دانسته شده است.»
پيامبر اسلام دراين باره ميفرمايد: « هركه از دسترنج حلال خويش بخورد ، درهاي
بهشت برايش گشوده ميشود تا از هريك كه ميخواهد درآيد.» امام صادق(ع) نيز فرموده
است : «خيري نيست در وجود كسي كه به دنبال جمعآوري مال از راه حلال نباشد تا بدين
وسيله آبروي خود را محفوظ دارد و دين خود را ادا كند و صله رحم انجام دهد.
پيامبر اكرم(ص)
ميفرمايد : « بر آن كه سنگيني (اقتصادي) خود را بر دوش
ديگران مياندازد و خود از كار شانه خالي ميكند لعن شده است » همچنين از حضرت
علي(ع) نقل شده است : « آن كه آب و خاك كافي در اختيار دارد ، ولي فقيرانه زندگي
ميكند ، از رحمت خدا دور است.» طبيعي است كه زندگي فقيرانه در عين بهرهمندي از
آب و خاك كافي ، يا به سبب نداشتن تدبير كافي در به كارگيري اين ثروتهاي خدادادي
است يا به دليل رها كردن كار و تلاش در استفاده بهينه از اين امكانات .